۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

طلوع من


وقتی که دلتنگ می شم و همراه تنهایی می رم

داغه دلم تازه می شه، زمزمه های خوندم

وسوسه های موندنم ،با تو هم اندازه می شه

قده هزار تا پنجره ، تنهایی آواز می خونم

دارم با کی حرف می زنم ،نمی دونم نمی دونم

این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره

کاش می تونستم بخونم قده هزارتا پنجره

طلوع من...طلوع من...

وقتی غروب پر بزنه ،موقع ی رفتنه منه

طلوع من...طلوع من...

وقتی غروب پر بزنه ،موقع ی رفتنه منه

حالا که دلتنگی داره رفیق تنهاییم میشه

کوچه ها نارفیق شدن...

حالا که میخوام شب و روز بهم دیگه دروغ بگن

ساعت ها هم دقیق شدن...

طلوع من...طلوع من...

وقتی غروب پر بزنه ،موقع ی رفتنه منه


دنبال کننده ها