ای کاش میشد حال و هوای خودم را بنویسم . ای کاش میشد فکر کنم. امکان نداره این روزها، اما تو کتاب بار هستی دارم میخونمش. ممنونم از نویسنده این کتاب.
گاهی فقط باید بگذاری زندگیت عبور کنه. گاهی فقط باید عبور کنی. گاهی احساساتت را برای اینکه آزارت ندهند این قدر کند میکنی که تصویری که از اونها داری تار و مبهم میشه. گاهی باید لنز دوربینت را از زوم خارج کنی. و این کاری نیست که با خشونت و انکار همراه. انگار یک سطح دیگه از آدم بیدار میشه و گیجت میکنه. گیجت میکنه که رد بشی.
اما فقط یک حس هست. اگه تاب حس های خودم را داشتم، اگه ترس از دست دادن تعادلم را نداشتم...این حال و هوا قشنگ بود برای نوشتن و ثبت کردن.
۲ نظر:
دنبال ای فیلم میگردم ببینم اما هنوز پیدا نکردم ):
www.faranakkalantari.persianblog.ir
1- نظر برای پست قبلو استباه تو ای پست گذاشتم
2- چقدر ای حست برای من آشنایت کتاب و فیلم ای موقع ها برای من حکم مواد مخدرو داره که بتونم دووم بیارم
3-کتابی که مخونی چیه؟ کتاب خوب معرفی کن
ارسال یک نظر